نه بر کسی پناهی...

در ابتدای شروع سی سالگی فک نمیکردم انقد بی هیچکس باشم تنها بگا رفته توی ننو

اگه شانس منه این وسط یه مرض لاعلاج میگیرم که بمیرم نه اینکه راحت بشم کلا راحتی وجود نخواهد داشت انگار

بعد از ۳۰ روز هنوزم حسش میکنم خوش فرم و اکیه ولی هنوز فیکس کامل نشده

ای آشنای کوی محبت صبور باش...

تنهایی داره میگاد داره میگاد

گفتم فلانی سوساید کرده فوت شده ناراحت شد بعد گفت که نمی‌دونم چی میشه که یکی اینکارو میکنه خوش به حالت که نمیدونی کاش من جای تو بودم

احساس مى كنم هيچى سر جاش نيست…

اگر یهو بمیرم تعجبی نمیکنم واقعا

ما اگر به عنوان انسان، متوجه بشیم که مغز آدم‌ها چقدر متفاوت کار می‌کنه‌ و چیزی که برای تو بسیار مهمه رو مغز یکی دیگه ممکنه اصلا اپسیلونی بهش توجه نکنه، هم حال خودمون بهتر می‌شه و هم دست از آزار دیگران بر می‌داریم.

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود، ولیک به خون جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص ما آنجا مگر شود #حافظ

نجات دهنده فقط پوله! پول خیلی خیلی خیلی زیاد.

ساعت ۴ عین خواب زده ها بیدار شدم یه سری از کارام رو کردم دوباره اومدم تو تخت 🫠 پشمای گربه ام ریخته اینطوریه که کسخل تو آدمی بگیر بخواب

مود روحی

بچه ها نخ لیفت بینی کنسله کنسل بدهاااااا نه اینکه نکروز بده یا بد بشه نه خیلیم خوب میشه زنتون گاییده میشه دو هفتس صورتم درد داره

eepy and smol 🥹

‏کاش آدم یچیزایی رو هیچوقت نه ببینه، نه بشنوه و نه حس کنه که تهش متوجه خیلی چیزا نشه. چون اون دونستن آخر سر، هیچی جز غم و سردرد نداره.

حس میکنم تو توییتر نمیتونم قشنگ عمق مطلب رو ادا کنم دارم از خستگی و بیحالی بدنی بگاااااااا میرم

یه حس ناامنی شدیدی دارم میرم کنار تخت رو زمین مچاله میشم میخوابم افکار ریالی هم ازارم میده

آدم یه دوستی می‌خواد که بتونه بدون ترس، از تاریک‌ترین گوشه‌های دلش باهاش حرف بزنه؛ نه قضاوت شه، نه حرفاش علنی. فقط شنیده شه، همین :)

بی اغراق روحم وجود نداره فقط جسمم برای بقا داره یه حرکات غیر موزونی انجام میده که البته خیلی هم علاقه ای به ادامه دادن نداره

بزرگوار اینطوریه که بهش بگی دارم میرم خودمو از طبقه ۴۰ بندازم پایین اینطوریه که عه وا چرا چیزی نشده که همه چی خوبه بعد اگر بگی نیاز داری تنها نباشی اینطوریه که اکی حالا لبه بوم بشین ببینیم اگر برنامه ها جور شد من بیام ریدی

۷ صبح بیدار شدم و خیلی جدی دارم گریه میکنم که چرا انقدر ناکافی هستم و هیچکس دوستم نداره و همه میخوان رهام کنن و هیچ دستاوردی ندارم و غیره و غیره درود بر pmdd درود واقعا

So close no matter how far

یلدای عنه؟ بذارید بکپیم خونمون بابا این هفته کم کش اومد یلدا هم زدن تنگش سخن های زشت 😐😑

اون ابزار پیچیا هستش که باهاش چوب‌پنبه‌ی در بطری رو باز می‌کنن؛ دیدین؟ برای بیرون‌کشیدن ریشه‌ی افکار آزاردهنده از مغزم نیاز به یدونه از اونا دارم

به آدمیزاد احساس خفگی مستتر دست میده

بشینم فالووتوم کنم زیاد بشید اینجا بخونمتون اونور که گه دونی شده

من به اون نقطه ای رسیدم ک اینطوریم ک خب اینام گرفتی تهش چی؟ ایا برات ریدن؟ خیر آدمیزاد

چه خوبه اینجا هی کسشر میگی هیشکیم نیست دربارش تز های ناب بده برعکس توییتر یعنی صحرای کالاهاری و مارمولکاش بیشتر بهت توجه دارن اگر حرف بزنی تا اینجا و این خوبه

واقعا میل به این دارم پنجره رو باز کنم بپرم پایین اورتینک اینطوریه که عین موریانه از درون داره میخورتم واقعا تو ماچ

قمار باز نگه به تخمم بگا میره من قماربازم دوستان

متخصص در امور تراکنش های ناموفق

عامل خوشبختی درگاه سپ منم از بس پولم رو بعنوان تراکنش ناموفق نگه میدارن تو بختم ریدن

حس ارامش نمیکنم علتش هم واضحه ولی قابل گفتن نیس همش گوش به زنگم

لاک ژلام کنده شد قالبی چون حوصله نداشتم همونارو چسبوندم با بیس ژل زیاد هم بوخاد بلند پروازی بکنه چسب یک دو سه میزنم اعصاب ندارم هیچ

هیدروکسی زین نه تنها های کرد منو و خوابیدم هنوزم دارم خمیازه میکشم بلکه هنوزم چشام اشک میاد😐

به اب گندم :))) باربیکن کلاسیک معتاد شدم کالریش کمه خوشمزه هم هست ولی این هایپر هی تمومش میکنه بابا برید استوایی بخرید کلاسیک رو عین موریانه میخورن

واقعا صلاح کار کجا و من خراب کجا...

من فک میکردم خیلی اکیم تو زبان تا وقتی به اسلنگ ها برخوردم عین انسان های کودن دارم پیش میرم تو خوندن هی میخونم صفحه قبلی یادم می‌ره قدرت خدا بعد عقب مانده تو ک اینا رو الردی یادت میره تو کجای صحبتت میخوای استفاده کنی؟ حالا تو انگلیسی عین اهو در عسل گیرر کردم هیچچچچ فرانسه هم زدم تنگش که قشنگ بگا برم

انقد غر زدین پاییز تموم شد😒

شد ۳ سال که نرفتم حدودا

من هر روز

طرفدارهای مسیح علینژاد رو هم گاییدم.

من میخوام اینجا بمانم هم فیلتر نیست هم چیزای دیگه نیست از این ب بعد اینجا مینویسم بیشتر

بنده خواب بودم با صدای انفجار طور متداولی پریدم و گس وات 😐 پکیج همسایه پایینی ترکید

چه جو اینجا اروم و دوس داشتنیه ها

بنده متوجه شدم توییتری جماعت ازش مشتری در نمیاد سلام

حس میکنم در صحرای کالاهاری دارم حرف میزنم یه چندتا بوته خارم از اونور تایملاین در حال عبورن