همین !

همه زخم‌ها که ربط به عشق ندارن، آدم یه چیزایی رو تجربه می‌کنه که شکست عشقی هیچه در برابرش .

هروقت بحث فقر پیش میاد ذهن اول می‌ره سمت غذا و لباس. که گوشت و میوه نمی‌تونن بخورن، لباس ندارن بپوشن. اما گمونم فقر وحشت‌آورترین جایی که خودشو نشون میده توی بحث درمانه. بدنتو، دندوناتو نداری که درمان کنی و با زجر وایمیسی نگاه می‌کنی که سلامتت ریزریز از دست بره.

وقتی تو یه شرایط بد بهمون میگن صبر کن و زمان بده معنیش لزوما این نیست که یه اتفاق بهتری میفته، بیشتر یعنی عادت میکنی و همه چی رو اینجوری که هست قبول میکنی.

من به خودم قول دادم به درد خودم بخورم به خودم قول دادم خودم اولویت باشم به خودم قول دادم از خودم نزنم واسه بقیه به خودم قول دادم واسه بزرگ شدن،کوچیک نکنم بقیه رو به خودم قول دادم ازنظرخودم خوب باشم نه بقیه به خودم قول دادم سره چیزای چرت ناراحت نشم. چون من فقط خودمو دارم.

بابا گفت: فقط یک گناه وجود دارد. آن هم دزدی است. هر گناه دیگر هم نوعی دزدی است.می فهمی چه می گویم؟ مأیوسانه آرزو کردم کاش می فهمیدم و گفتم: نه، باباجون!

از یه جایی به بعد دیگه آدم از خانواده‌ش "اجازه" نمیگیره، بهشون "اطلاع" میده‌. اگه تا آخر عمرت بخوای از کسی اجازه بگیری نمیتونی سرزنششون کنی چرا از این قدرتی که خودت بهشون دادی سو استفاده میکنن و خودتو تو موقعیت قربانی قرار بدی.

بعضی چیزا بدست آوردنی نیس، بیخیال شدنیه.

در آرزوی یک نفس بی‌غمانه‌ایم...... #صائب تبریزی

چشم تو خواب می‌رود یا که تو ناز می‌کنی مولانا

وقتی با آدم‌ها معاشرت می‌کنم، هر چقدرم که خوش بگذره بعد چند ساعت نیاز دارم ازشون دورشم و حتی چند روز کمتر حرف بزنم و بشنوم

امیدوارم هیچوقت گیر آدمی که "هیچیه ولی فکر میکنه خیلیه"، نیوفتید

ناز کُنی نظر کُنی قهر کُنی ستم کُنی گر که جَفا گر که وَفا از تو حَذَر نمی‌کنم مولانا

‏یکی به خواب و من اندر خیالِ وی بیدار سعدی

تمامِ حرف سرِ حرفیست که از آن عاجزیم.

عمری دگر بِبایَد، بعد از فراق ما را کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری سعدی

شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها روزنگار ۷ مهر بزرگداشت #شمس_تبریزی و ۸ مهر بزرگداشت #مولانا گرامی باد.

ما اگر به عنوان انسان، متوجه بشیم که مغز آدم‌ها چقدر متفاوت کار می‌کنه‌ و چیزی که برای تو بسیار مهمه رو مغز یکی دیگه ممکنه اصلا اپسیلونی بهش توجه نکنه، هم حال خودمون بهتر می‌شه و هم دست از آزار دیگران بر می‌داریم.

پری‌رویی و مه‌پیکر سمن‌بویی و سیمین‌بر عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی‌باشد سعدی

همیشه یادتون باشه توبهٔ گرگ مرگه.

‏کاش آدم یچیزایی رو هیچوقت نه ببینه، نه بشنوه و نه حس کنه که تهش متوجه خیلی چیزا نشه. چون اون دونستن آخر سر، هیچی جز غم و سردرد نداره.

چه جمله‌ای: «ما قبرستانی زنده از تمام پایان ها هستیم» جایی که نه تنها با داشته هامون وداع کردیم بلکه با نداشته هامون هم خداحافظی کردیم آرزوهایی که مثل یک جنین سقط شده‌، هنوز پا به دنیامون نذاشته باید ازشون دل بکنیم

جهان با قوانینِ ساده‌اش پیش می‌رود: زخم کهنه می‌شود، برگ می‌ریزد و فصل عوض می‌شود. اما انسان، خاکستری است که آتش درونش را فراموش نمی‌کند. ما قبرستانی زنده از تمامِ پایان‌ها هستیم، جایی که هر وداع در آن دفن نمی‌شود بلکه ریشه می‌دواند و با رگ‌هایمان می‌تپد.

سخنی که با تو دارم به نسیم ِصبح گفتم دگری نمی‌شناسم، تو بِبر که آشنایی سعدی

آهنگِ درازِ شبِ رنجوری مشتاق با آن نتوان گفت که بیدار نباشد سعدی

همه‌چیز می‌گذره، اما آدم همیشه برای یه سری اتفاقات غمگین می‌مونه

آدما دقیقا همونی هستن که اصرار دارن نیستن .

خیلی از ما استادِ تبدیل کردن لحظه های عادی به محکمه هایی برای شکنجه خودمون هستیم کافیه تا فقط یک اشتباه کوچیک کنیم تا کوهی از سرزنش رو به سمت خودمون روانه کنیم

‏آدم خواسته نشدن رو زود میفهمه. فقط گاهی طول میکشه تا قبولش کنه.

بهترین واکنش بی واکنشی هست درمقابل خیلی رفتارا

بعضی وقتا خوردن یه لگد از پشت خودش یه قدم رو به جلوئه

‏وقتی داری از چیزی لذت می‌بری دیگه تحلیلش نکن. این کار را باید قبلش می‌کردی.

میان پایین و بالا جایی‌ست بنام بلاتکلیفی

خیلی چیزای بی اهمیت برای زندگی ضروریه، اصلا مجموعه‌ای از چیزای به ظاهر بی اهمیت زندگی رو تشکیل میده.

هر تجربه‌ یه وسیله برای بیدار شدنه یا وسیله‌ای برای به خواب رفتن.

اگه کسی خصوصیتی رو در حد کمال داره به فکرش خطور نمی‌کنه که آن و به معرض نمایش بذاره. ((نعلی که صدا می‌کنه حتما یه میخ کم داره))

نه گفتن یعنی دادن حق انتخاب و قدرت به خودت: وقتی نه می‌گی، به خودت این اجازه رو می‌دی که اولویت‌هات رو مشخص کنی و زندگیت رو طبق خواسته‌های خودت بچینی و کنترل کنی.

خوبه بعضی وقتا ادم افسار از گردن ذهن چموش خودش برداره و اجازه بده هر جا دلش می‌خواد بره و جست و خیز کنه. خیال نه عیب است و نه محال

زیرکی را گفتم: این احوال بین، خندید و گفت: صعب‌روزی، بوالعجب‌کاری، پریشان‌عالمی حافظ

امروز یکی از اخلاق‌های خودمو تو رفتار یکی دیدم، واقعا رو مخ بود. باید خودمو اصلاح کنم.

بعضیا هر چقدر صمیمی تر میشن، بیشتر احترام نگه میدارن اینا این همه شعورو از کجا میارن؟

ای به قربانه همانی که رفاقت بلد است.

صبح زود رفتیم و آخر شب برگشتیم توی سرما رفتیم و توی گرما برگشتیم سرازیری رفتیم و سربالایی برگشتیم نشد که نشد که نشد.

بعضی وقتا بهتره چیزی نگیم فقط یادمون بمونه چی شنیدیم.

یه اتفاقایی هست که بعدش هیچی مثل قبل نمیشه حتی اگه یه شوخی باشه.

ما هم بسیاریم ما هم روزی دورِهم جمع خواهیم شد تاریکی را از همه‌ی کوچه‌ها منها خواهیم کرد. ما هم مثلِ زندگی ضرب در ضرب روی نومیدی ضربدر میکشیم. ما سرانجام آزادی را میان همه تقسیم خواهیم کرد... #مهسا_امینی زن زندگی آزادی✌🏻

هیچ کار نمی‌کنم، خستگی کارهای نکرده را در می‌کنم. شده‌ام کارشناس برجسته‌ی اتلاف وقت شاهرخ مسکوب

تا سرت به آدم نخوره سنگ نمیشی.

اوضاع که خیلی بد میشه، مظنه‌ی همه چی و همه کس دستت میاد.

مرگ و درد و نابودی بر دیکتاتور✌️