A.kooshesh
@alikooshesh.bsky.social
📤 331
📥 360
📝 1162
به من گفتن تو خفه شو! مارسل دیزایلی
هیچ
about 14 hours ago
0
4
0
هیچ
1 day ago
0
5
0
هیچ
3 days ago
1
5
0
هیچ
8 days ago
0
8
0
هیچ
9 days ago
0
5
0
هیچ
9 days ago
0
9
0
هیچ
10 days ago
0
8
1
هیچ
11 days ago
0
11
1
هیچ
12 days ago
0
5
0
هیچ
13 days ago
0
3
0
هیچ
13 days ago
0
4
0
هیچ
14 days ago
0
2
0
هیچ
17 days ago
0
10
2
هیچ
17 days ago
0
7
0
هیچ
20 days ago
0
6
0
هیچ
21 days ago
0
6
0
هیچ
23 days ago
0
3
0
هیچ
27 days ago
0
3
0
هیچ
27 days ago
0
3
0
هیچ
30 days ago
0
6
0
هیچ
about 1 month ago
1
6
0
هیچ
about 1 month ago
0
5
0
هیچ
about 1 month ago
0
5
0
هیچ
about 1 month ago
0
6
0
بهشب، لحظهای که در دامن افق، سر کشد ستاره کند با فسونگری، سوی عاشقان، هر زمان نظاره نماند ز ما اثر، در جهان مگر، شعر عاشقانه خوشا لحن عاشقی، زانکه جاودان، ماند این ترانه که این لاله و سمن، سرو و نسترن، هر کجا که بینی بود قلب عاشقی، دست دلبری، موی نازنینی
3 months ago
0
4
0
أحبك جداً وأعرف أني أعيش بمنفى وأنت بمنفى وبيني وبينك ريحٌ وغيمٌ وبرقٌ ورعدٌ وثلجٌ ونـار وأعرف أن الوصول لعينيك وهمٌ وأعرف أن الوصول إليك انتحـار ويسعدني أن أمزق نفسي لأجلك أيتها الغالية ولو خيروني لكررت حبك للمرة الثانية نزار قبانی
6 months ago
1
4
0
reposted by
A.kooshesh
Maryam:)
11 months ago
با هم خندیدیم، و تنها گریه کردم… لاادری
0
39
2
توی آگهیها میگردم، کجا آرزو را تعمیر میکنند؟ به یک مرکز تعمیر آرزو احتیاج دارم، آرزوهایم هم خراب شدهاند. انگار که این آرزوهای کوچک دست یافتنی هم چینی و تقلبی باشند، چنان زود خراب میشوند که همانند اسباب بازیی در دست کودکی شیطان. کائنات کی بزرگ میشود و دست از شیطنت میکشد؟!
11 months ago
0
6
0
بین دانستن و درک کردن دره و شکافی عمیق است، مثلا من بارها به تو گفتهام که با چه چیزهای کوچکی خوشحال و امیدوار به زیستن میشوم و تو دانستهای ولی هرگز درک نکردهای و اینگونه دریغ میداریاش!
12 months ago
0
10
0
-این قرارداد زندگی را بیاور ببینم من کجا امضا کردهام که دلتنگ بخوابم و دلتنگ بیدار شوم؟ +قراردادی در کار نیست، بیمه هم ندارد. -پوففففففف.
12 months ago
0
9
0
با خودت فکر میکنی تا صبح، اندکی شب، چقدر طول کشید! اینهمه شب، چرا نکشت مرا؟ دیو جغرافیا نکشت مرا! نفس اژدها نکشت مرا! زخم امروزها نکشت مرا، به خودت وعده میدهی: "فردا، "دقّ ِ یک ریسه از نداریها، یکی از چشمانتظاریها، یکی از روز و شب شماریها، یکی از این سیاهکاریها، کلکت را درست، خواهد کند.
12 months ago
0
8
0
reposted by
A.kooshesh
Me
12 months ago
قلبمان دردناک و سنگین از رازهاییست برای به گور بردنمان
0
28
1
لباسی پوشید، کلاه قرمزی بر سر گذاشت، ترکیب رنگ را جوری انتخاب کرد که کاملا غیر معمول باشد، دوربین را روی سه پایه گذاشت و پشتش را به دوربین کرد و دکمه ریموت را فشرد. عکس را چاپ کرد لباسها را عوض کرد و با عجله خودش را رسانید به تک تیراندازی که در کافه با او قرار گذاشته بود/۱
12 months ago
1
12
0
مثل چراغ والوری که نفتش تمام شده، افتادهام به فتیله سوزی، دود میکنم.
12 months ago
2
14
0
همکار قدیمیام تماس گرفت؟ گفت چطوری؟ گفتم خوب نیستم، بغضم ترکید و زدم زیر گریه، گفتم نمیتونم حرف بزنم عباس، خداحافظی کردیم.
12 months ago
4
18
0
نَمِدانم چه کنم دلمان وا نَمِشَد هر سُلاخ سُنبه که رفتیم واسمان جا نمشد!
add a skeleton here at some point
over 1 year ago
0
5
0
هنوز شمارۀ اتوبوسی را که از راهِ خانهات میگذرد نمیدانم. با این وجود هماره به تو میرسم و کنارت در بستر میخوابم. دیگر بهیاد ندارم بدنت چگونه درکم را از مکانها و مسیرها تغییر داد. نمیدانم این خانه دقیقاً کجاست. میدانم جایی روی نقشه است. برای عشق از جیپیاس استفاده نمیکنم. اینکه عشق راه خانهات را/۱
over 1 year ago
1
9
0
من وفایی ندیدهام ز خسان گر تو دیدی سلام من برسان
over 1 year ago
0
7
0
به چشمان سیاه و روی شاداب و صفای دل گل باغ شب و دریا و مهتاب است پنداری در این تاریک شب، با این خمار و خسته جانیها خوش آید نقش او در چشم من، خواب است پنداری.
add a skeleton here at some point
over 1 year ago
0
4
0
نداند گاو کردن بانگ بلبل نداند ذوق مستی عقل هشیار
over 1 year ago
0
4
0
reposted by
A.kooshesh
Parisa
over 1 year ago
کاش کربوهیدراتها باعث لاغری میشدن🥲
3
57
6
شب که میشود خوابیم صبح و ظهر هم خوابیم عصر هم که تا شب خواب شب دوباره تا شب خواب توی خواب میبینیم روز آفتابی را حسین صفا
over 1 year ago
0
6
0
تراپیستم گفت: تو خیلی گوسفندی، کاش میشد سرت رو ببرم، کبابت کنم، بخورمت!
over 1 year ago
0
6
0
reposted by
A.kooshesh
Farzane
over 1 year ago
خدایا یه آرزویی، چیزی رو برآورده کن بفهمیم لااقل سالمی.
9
117
21
تراپیستم تماس گرفت گفت: نظرت در مورد دبل چیز برگر چیه؟ گفتم خیلی دوست دارم، گفت منم همین طور، این یک دقیقه رایگان بود بیا کیلنیک چون دبل چیز برگره دو تا وقت بگیر، میخوام برم بیف لاین.
over 1 year ago
0
5
0
تراپیستم تماس گرفت و گفت: "امروز حتما بیا و دردهات رو بهم بگو، فردا چِک دارم باس پاس بشه"!
over 1 year ago
0
7
0
از این درشکه، بیا پایین تو نیز شیهه بکش، گاهی!
over 1 year ago
0
6
0
Load more
feeds!
log in