‏خدا هیچکس رو تو موقعیت توضیح دادن شوخیش قرار نده.

موقعیت:دانشگاه همدان وضعیت:(مزاحمت)تجاوز از نوع هشت ساله هدف:بانوان ایرانی مهاجم: دانشجویان عراقی ‎#دانشگاه ‎#همدان. واکنش معاون بی غیرت وزیر: می خواهید برای یک مزاحمت دانشجویان عراقی را اخراج کنید؟. نتیجه گیری: ما ایرانی هستیم اما ایران از ما نیست این هشت سال چرا تموم نمیشه؟

‏کار من دیگه از شنبه شروع کردن گذشته؛ باید یه بار دیگه از اول بدنیا بیام...... ://

وقتی به مشتری میگی بستر ناخونت ظرفیت این مقدار بلندی رو نداره و میگه ولی قشنگه دوس دارم اینطوری‌ بعد میره سه هفته بعد با اونیکولیز و قارچ برمیگرده میگه ناخنکارتون کارش خوب نیس ناخنمو داغون کرد یعنی به به چه روز خوبی شروع شده

فکر کنم دلنازم داره میگیره

مامانم: این چیه؟ خجالت نکشیدی اینو درست کردی برا بچه؟ اینجوری معلم اصلا جدیش نمیگیره. یه چیزی درست میکردی تو چشم باشه توی ذهن بمونه. چرا انقد کوچیک؟ چرا انقد فلان؟! 😐 و منی که برای خودم انقد خلاقیت نداشتم!! و عاشق اون کتاب شدم و برگ برگشو دلناز رنگ کرد‌.

برنده نوبل ولادت 😁😁

ما رفتیم مرحله بعد

برا خودم کارت ویزیت درس کردم با اینشات😁

یه مادرشوهرم گفتم پاچه گاو بخره برام برار فریزر واسه دلناز.

فحش نوستالژیک فقط در این اکانت😂

اگه روزی بتونم اسممو عوض کنم، اسم انتخابیم: ولم کن

موفق شدم راضیش کنم سوییچ کنیم رو املت

جفتمون تهوع و دلپیچه و اسهال داریم. من راحت بیان میکنم و میپذیرم. سعید برعکس. چشماش قرمز و ملتهب شدن از فشاری که داره برای عادی بود به خودش میاره. بعد میگن چرا زنا بیشتر عمر میکنن😶

اگه دعوام نمیکنین بر اساس تجربه شخصیم تا حدودی به طبع سرد و گرم باور دارم.

مدل دلپیچه‌ این ویروسه اینجوریه که بدو بدو میری دسشویی میبینی خبری نیس فقط فشاره!! دسشویی نری هم تهوع میگیری عوق میزنی!!

تازه رفته قزل‌آلا خریده رو منقل کباب کنه. میگم چشات قرمزه الان وقتش نیست صبر کن بهتر بشی بعد. میگه نه دو ماه پیش گفتی هوس ماهی کباب کردم‌ 😶

سعید دقیقا علایم دو سه روز پیش منو داره. ولی خب طبق قانون لجبازی مرد دهه شصتی خاورمیانه‌ای، از کمر درد و دلپیچه و اسهال به خودش میپیچه اما راه میره تو خونه میگه من عالی‌ام شما چطورین؟!

دیروز خونه مامانم اینا بابام شبکه خبر گرفته بود که داشت از پیروزی حماس و تسلیم و عقب نشینی صهیونیستا میگفت. آقا زدن زیر خنده. بلند بلند. قهقهه میزدما. دلناز گفت مامان به چی میخندی؟ گفتم با دروغای اینا. بابام با اعصاب خراب و کفری در جواب کولرو خاموش کرد و ‌برای بار هزارم جومونگ پلی کرد

تازه قضیه وقتی واسش جدی شد که فهمید من سفته دادم واسه ثبت‌ نام. ترسیده جنگ بشه بخوایم بریم من ممنوع الخروج بشم برا ۲ میلیون سفته 😂🤣 حالا انگار همه دنیا فرش قرمز پهن کردن برامون

فقط میخواست ثابت کنه این که من درس بخونم یا نه، مدرک بگیرم یا نه با اجازه و رضایت خودش ممکنه. واسه همین هی نذاشت برم‌. یهو فهمید شهریه ثابت این همه سال رو باید بده. چیزی حدود ۵۰ میلیون. گشت گشت دنبال پارتی که بپیچونه. الانم اینجوری میکنه

دیروز صبح هم که من حالم بد بود سعید رفته بود دانشگاه دنبال بقیه کارای فارغ‌التحصیلیم. امورشهریه مونده بود و چند تا امضا. کلی دوونده بودنش. بعد انگار سامانه آموزش رو تغییر دادن. قبلا کارکردن باهاش خیلی ساده بود الان خیلی تو مخی شده.

این چند روز که اینجا نبودم کلی اعصاب خوردی داشتم الان که یکم بهتر شدم یکی یکی دارم تعریف میکنم 😂

کم کم دارم میفهمم چرا همه بهش میگن حداقل یه ناخنکارو نگهدار. خودشم هی میگه من اشتباه کردم خیلی ناخنکار عوض کردم. خب وقتی اخلاقت عوض میشه ناخنکار چرا بمونه؟! مژه‌کار و شینیون کار و رنگکارشم رفتن. خودش تنها نشسته تو سالن هیرکات لیزری میکنه و بند میندازه.

چهارشنبه هفته پیش به فریبا گفتم پنجشنبه و جمعه رو نیستم. که رفتیم دزفول. پنجشنبه من توی راه بودم زنگ زد گفت مشتری دارم. بهش گفتم من دیروز نگفتم بهت؟! گفت خب الان چیکار کنم من؟ نمیتونی بیای؟! گفتم الان جدی هستی؟ من اصلا اهواز نیستم. گفت ای وای راس میگی؟ خب پس هیچ دیگه زنگ میزنم یه ناخنکار دیگه بیاد.

خلاصه کههه دنیا که اینجوری نمیمونه همیشه یه روز میای میگم نمیخوام و نمیشه

روزای اول ازدواج سعید خیلی واسه غذا اذیتم میکرد. هرچی میپختم یه ایرادی میگرفت یا حرفای کلفت بارم میکرد دعوا میشد. به مادرش میگفتم میگفت ای وای مگه چی پختی که دوس نداشته؟ یه مامانم میگفتم میگفت تو بپز، آدم گشنه سنگم میخوره.

خیرمون به هرکی میرسه هار میشه پاچه میگیره

من یه پیشنهاد کاری دیگه داشتم که چون به فریبا قول داده بودم از پیشش نرم روی خوش نشون ندادم. حالا که اینجوری متلک میزنه بدون هیچ عذاب وجدانی با یه پیشنهاد کاری بهتر میرم پشت سرمم نگاه نمیکنم.

علی امروز رفت کیش. منم که برم خونه و فردا هم جمعه س. مامانم خیلی اذیت میشه. یهو دورش خلوت میشه. فردا باید کاردستی ب اول و غیر اول درست کنیم

باید برگردم خونه‌. این چند روز عجیب هیچ خبری از مشتری و فریبا نبود. الان زنگ زدم میگم چه خبر از مشتری‌. گوزو میگه ناخنکار جدید اوردم یه دختر مجرد. میگه تو که نمیای بیا بشین تو سالن تا مشتری بیاد.

نوروبیون پدسگ چقد درد دارهههه

کرونا گرفتم مبارک بدخواهام

رفتم مدرسه دنبال دلناز. دم در مدرسه فشارم افنتد پخش زمین شدم. یه خانومی شیرینی تو کیفش بود بهم داد. یکم نشستم تا بهتر شدم تونستم اسنپ بگیرم. رسیدم خونه چنان استخون دردی افتاده به جونم که واویلا. دوباره انگار تمام پوست تنم کنده شده. میسوزه

بعد تو به من میگی پیرهن مردونه کوتاهه!!! اذیتم کنی چادر و عبا و روبنده‌مو درمیارم میشم علیای سابق. از جادر متنفره 😂 خلاصه یه قدم رفتم چلوتر. میدونم دو روز دیگه هم به‌همین گیر میده. دارم جواب کوبنده آماده میکنم براش 😶

برای کنار گذاشتن روسری هنوز سعید اذیتم میکنه. ولی مانتو رو خیلی وقته نمیپوشم. اکثرا پیراهنای سعیدو میپوشم. امروز دیگه تونیک خریدم. از اونا هم کوتاه تر. توی دانشگاه کلی سرکوفتش زدم که ببین یه جای اداری و رسمی که به گیربازار بیخود معروفه ببین تیپ و لباس دخترا که اکثریت جامعه‌ن چطوریه؟

برای یک ساعت آب و برق و نت و آنتن نداشتیم. خیلی ترسناک بود

تمام دیشب گلوم یه حالیه. گرفته. دقیقا عین وقتایی که بغض داری یا یه لقمه گنده توی گلوت گیر کرده. همین حالت مزخرف رو به سوزش گلو مزین کن. دیشب تا صبح با این حال جون کندم بخوابم

ما لاک معمولی میزدیم با دستکش رد میشدبم از حراست الان الان ناخن لانگ کاشتن با طراحی. چقد عوض شده. یه چادری نیست. ما مانتوییا در اقلیت بودیم. تازه عروسا فقط آرایش داشتن الان پسرا با کانتور بینی اومدن واسه رفع اشکال انتخاب واحد. چقد خوب شدهههه من میخواد دوباره دانشجو بشم 😒

دوران دانشجویی ما، مانتو زیر زانو و رنگ شاد، شلوار جذب و کرم رو حراست راه نمیداد داخل. الان همه خشتکا بیرون. شلوار کوتاه ساق پاها پیدا.

لعنت به مقنعه و مخترعش

داشتم سبزی خورشتی سرخ میکردم سعید زنگ زد گفت دم درم بیا پایین. عجله ای به شال و مانتو انداختم رو تنم زدم بیرون. الان با بوی شنبلیله داریم میریم کباب بخوریم 🤣🤣🤣

فردا بعد از ۷ . ۸ سال برم دانشگاه دنبال مدرکم 😶

اینجا رو بیشتر از توییتر دوست دارم

بعد از مدتهاااااا کاشت پودر زدم برا مشتری هرررر سری یکی پودر میخواد کلی فشار عصلی و استرس بهم میاد بعد تموم که میشه به خودم میگم خاک تو سرت پ چت بود انقد نگران بودی. بعد میره تااااااا چندین ماااه آینده.

چه مسخره هر معلم و مدیری برای خودش کتاب درسی چاپ میکنه قاطی بقیه کتابا والدین هم مجبورن بخرن!!! زمان ما کسایی که کتاب درسی مینوشتن در حد افسانه بودن. راه پول دراوردن جدیده؟! پیش دبستانی تا کتااااااب؟! دو تاش تالیف مدیر چارتاش درسیه. چرا باید کتاب پیش دبستان بشه ۳ تومن؟! وا

دیروز بعد از کلللللییییی رفتم پیش سمانه واسه ناخونای خودم. تا خشتک کوتاه کردم یه لمینت شاین زدم بدون لاک. گفتم یه تاپ بزن میخوام برم.

دیروز بعد از کلللللییییی رفتم پیش سمانه واسه ناخونای خودم. تا خشتک کوتاه کردم یه لمینت شاین زدم بدون لاک. گفتم یه تاپ بزن میخوام برم.

۲ تومن که ارزشی نداره. تو بگو ۲۰ تومن. اونم باز ارزش نداره

از حالا اعلام کردن گفتن فروردین ۴۰۵ هر مادری که نوزاد داره ثبت نام کنه یه کارت میدیم بهش که ماهانه ۲ تومن شارژ میشه تا دو سال.