خواب دیدم شوگر ددی پیدا کردم، اصرار کردم به دوستش گفت منو تو شرکت دوستش استخدام کردن.

چقدر خوشبختم که از صدقه‌سر شماها منم زن ایرانی حساب میشم.

بدو بدوهای عید اینقدر احمقانه به‌نظر نمیرسه. شاید چون دوهفته حال و هوا و حداقل یه هفته تعطیلی داره. این انگار همه تند تند فقط کادو میخرن، دو روز بعد تموم.

بی‌خبری که منم فکر میکردم کریسمس فردا پسفرداس. غروب اومدم بیرون دیدم شهر شده شهر مردگان.

شروع ماراتن یک‌ماهه گربه‌داری و سعی در حفظ روحیه در برف و جلوی اتوبوسی که پیش پا گاز داد رفت.

پارسال این‌موقع پیش خواهرم بودم. میگه داشتیم درخت میذاشتیم آیدا گفته کریسمسه یعنی شیوا میاد؟ الهی من بمیرم برا تو بچه که من نمیتونم هرروز پیش تو باشم.

من خوابیدم

حالا چرا همه اینقد عکس گرفتن با اپستین؟

کاترین شکدم همین حرفا رو شیش ماه پیش نزده بود؟

0.69 g

هر کجاش هستید، یک وجب ازش فاصله بگیرید.

شروع شد تبریکای پیشاپیش یلدا😑 خب سر وقتش تبریک بگوووووو پیشاپیش دیگه چه کوفتیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اسم قاچاقی انسان پس شد “دلال محبت”

من قبلنا از چندین نفر که تو تیم مهران مدیری کار میکردن شنیدم که آدم خیلی مهربون و خوبیه و خیلی حواسش به همه کسایی که باهاش کار میکنن هست. از اون موقع هرچی بد ازش میشنوم بازم ازش بدم نمیاد.

به نظرم به ممدرضا شجریان هم می‌خوره که دوست اپستین بوده باشه. 🤷🏻‍♀️

به‌به از آفتاب عالم‌تاب.

سلفچگان>>>> ناپولی

چندوقته میخوام یه شالگردن بخرم، دیروز بعد یک ماه که از افتتاح یونیکلو میگذشت گفتم برم شالگردناشو ببینم. رفتم دمش صف بود :))))))

من به عنوان یه چاق سابق سالهای سال رو خودم کار کردم که خودم و بدنمو همونطور که هست بپذیرم و دوست داشته باشم و باور داشتم که موفق شدم ولی الان که وزن کم کردم شک دارم که احساسم واقعی بود.

دیشب خواب دیدم یه دونهٔ شِکرم. تو چایی‌ای که یکی داشت هم میزد داشتم حل میشدم. قشنگ تو اون گردابی که درست شده بود حس میکردم اون مایع گرم چطوری پوستمو میشوره و حل میکنه، خیلی لذت‌بخش بود.

ازین تکریم زنایی که مو رنگ نمیکنن هم داره عقم میگیره. مرحله بعدم نکوهش عمل زیبایی. گاییدن.

اون روزی که واسه مامانم ناله میکردم، از وضعیت روحی و جسمیم گفتم. گفت وای مگه چند سالته؟ من سن تو بودم کوهو جابه‌جا میکردم. شاید مشکل همینه مادر جان، شاید نباید کوهو جابه‌جا میکردی.

به ‌قول شما جوونای سابق، انگار که توم ریدن.

از دیروز چندین‌تا اتفاق افتاده که دلم خیلی برای مظلومیت خودم میسوزه.

صبح گفتم برا تنوع یه ایستگاه دیرتر پیاده بشم. پیاده شدم و یه بازارچه بزرگ کریسمس راه انداخته بودن رفتم یه چرخی زدم. حس پیچوندن مدرسه بهم دست داد.

من فارسی زیاد تایپ میکنم در روز، ولی خیلی دیر به دیر متن طولانی رو روی کاغذ مینویسم. آخرین بار متوجه شدم‌ که اصلا دیگه روون و خوش‌خط نمینویسم، همه‌چی خرچنگ قورباغه و بعضی جاها مغز نرسیده تحریر کلماتو به یاد بیاره یه چیز عجیبی شده.

نیستم حاجی، برفو نیستم.

هنوز با صف جلوی یونیکلو کنار نیومده بودم که دیروز خیل عظیم جمعیت وسط پارک که با موبایل دنبال شکار پوکمون بودن برق از سرم پروند.

گاهی وقتا باورم نمیشه خونه‌ام، فکر میکنم هنوز همونجاییم که بودم دارم خیال‌پردازی میکنم که خونه‌ام.

همچین اسم یارو رو میپرسم، انگار قراره یادم بمونه.

دکترم گفته روزی یه نخود ژل استروژن بمال به دستت. دکتر بهتر نیست روزی یه نخود تریاک بندازم ته حلق؟

بالاخره با مامانم حرف زدم، عین به انرژی‌خوار تمام انرژیشو مکیدم و از اول تا آخر ناله کردم. اولش عین یه بلبل چهچه زنان بود، آخرش قشنگ با خستگی گوشیو گذاشت.

بعد مثلا اونموقع که من شبا بیدار بودم صبح میخوابیدم تا ۱-۱۲ همیشه متلک میشنیدم که همه رفتن همه‌جا رو کرفتن، من خواب موندم.

مامانم یه عمر ۷ صبح پاشده و از راس ۱۲ که نهارشو خورده و رفته چرت زده تا ۴ بعدازظهر همه باید خفه‌خون مرگ میگرفتن وگرنه برج زهرمار پامیشد و تا آخرشب بساط داشتیم. الانم تنها ساعتی که من میتونم بهش اختصاص بدم همین ساعت نهاره که همیشه خوابه، بعدش میخواد ساعت نامربوط مزاحمم بشه. برو بابا.

هوا هوای ریاله

خانوم سلمون تونسی بود. با یه دک و پزی گفت همه فکر میکنن من ایرانیم.

خانوم سلمون وسط کوتاه کردن موهام گفت دیوونه شدی نه؟ خب چرا اول نکفتی؟:)))

بیست سال تو تهران رانندگی کردم، الان که دارم واسه گواهینامه اینا میخونم تازه فهمیدم یه سری خط و خطوطم رو زمین هست :)))

این ملت خیلی پیازخورن. صبح در اتوبوس که وامیشه انگار وارد چلوکبابی لک‌لک شدی. ولی نمیدونم چرا بدم نمیاد :)))

این روسری کثافت چیه مد شده؟ دلم میخواد عین آژانای دوران رضاشاه برم از سرشون بکشم.

اگه براتون سواله، هنوز دم یونیکلو صفه. چهارشنبه صبح.

دیگه آب نیست. هرکی کو.ن.ش رو شسته از قدیم شسته

که با من هرچه کرد آن آشنا کرد، آن گه. آن کیری.

اونموقع صبح اگه آدم خبر مرگ نمیخواد بده چی میخواد بگه؟ هرچند هرکی مرده باشه هم اصلا به کیست تخمدانمم نیست ولی زهر استرسو از صبح پاشید تو جونم.

ساعت ۸ صبح مامانم گروپ‌کال کرده با خاله و خر و سگ. من جواب خودتو خالی نمیدم حالا چهار نفر دیگه رو هم ریسه کردی؟

قصد آزار مرا داری اگر، بگذر ز من، زیرا که آب از سر گذشته.

یکی از گربه‌هایی که سر میزنم از هفته پیش هربار غذا خورده بالا آورده. صاحبشم اون سر دنیا نگران، خودمم ناراحت، چندشب پیش از خواب پریدم گفتم باید فردا براش غذا درست کنم، دیگه از ناراحتیش خوابم نبرد. فرداش سینه مرغ پختم با یه‌کم کفیر بهش دادم، سه روزه بالا نیاورده 🥹♥️

خفاشا و کدوها در عرض یه هفته جمع شدن و سریع درختای کریسمس علم شدن. بابا تازه اول نوامبره میخواین شمام مث هفت سین من کلا جمع نکنین اگه اینقد عید دوست دارین.

به قول پسرخاله تا حالا دلم واسه گشنه‌ها میسوخت، الان واسه خیلی سیرا.