دقیقا یادم نیست کی بود اما همان اوایل پاییز، یک روز آتری از آرایشگاه برگشت.
همون موقع که روزهایش کوتاه و شبهای لایتناهی دارد.
پرسید چه تغییری کردم. موهایش را کوتاهتر کرده بود اما به زبان نیاوردم.
نمیتوانستم حرف بزنم.
میدانی، مردها تک بعدی هستند. نمیتوانستم هم محو قشنگی او باشم هم کلماتش را بشنوم.
add a skeleton here at some point
about 2 years ago