«من غلام خانههای روشنم.»
_____________________________________
پس روز یا شبی چنین:
«در معبرِ قتلِ عام
شمعهای خاطره افروخته خواهد شد.
دروازههای بسته
به ناگاه
فراز خواهد شد
دستانِ اشتیاق
از دریچهها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و بهار
در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
پیشباز خواهد شد.»
add a skeleton here at some point
14 days ago