با زیدی رفته بودیم رستوران، منتظر بود یه خانمی که صندل با جوراب پوشیده بود از دستشویی بیاد بیرون. وقتی اومد، من سریع رفتم دستمو بشورم، دیدم دستمال کاغذیها کف زمین پخش شده. برگشتم گفتم: «دیدی کدّی خانم دستمالها رو ریخته بود؟»
زیدی فقط میخندید…
درست حدس زدید کار خودش بود!
add a skeleton here at some point
about 1 year ago