امروز فهمیدم ماهایی که پنج شنبه ها میریم سرکار تا حالا اشتباه می‌رفتیم درستش اینه!!!! نهار کله پاچه و سیرابی غیر از این اصلا ارزش نداره

دیروز ظهر با برادرم رفتم خرید که کمکش کنم هم برا خانمهای همکار (به عنوان مدیر) هم برای مادرم و مادرزنش هدیه بگیره، یه کیف هم برای من خرید 🥲 شب، بعد از کار با خواهرم رفتم خرید که کمکش کنم برای هدیه، اون هم برام پیرهن خرید! 🫠 خوبه در مقابل پاره شدنم یه چیزی بهم ماسید 🤗

سالها پیش در چنین روزی پسری بور در خانه ای در از عشق و صفا پا به جهان هستی نهاد که فانی بودن دنیا را به فان برگزار کند او را مجیدو نام نهادند میلاد او بر خودش و خانواده‌اش و تمامی دوست داران هنر «بذله گویی» مبارک و فرخنده 🎂🥳 (یواش تبریک بگید دلش نشکنه🙄✌️) @majidov93.bsky.social

مثلثِ دوستانه‌ی PMS PARI MAJID SHAYAN

منم همین

وسط یه صبحونه‌ی لاکچری من چای دم نکشیده

یه رفیق دارم خیلی مهربونه خیلی هم خوشگله تازه عینک هم خیلی بهش میاد 😘 هپی نیو آواتار 🤗 @p8631.bsky.social

دیشب دو‌-سه ساعت خوابیدم یه نوشابه انرژی زا گرفتم به نظر شما می‌تونه انرژی را بزایاند؟

و هفت اس‌ام‌اس واریز حقوق 😁

دلم هفت تا وعده غذایی در روز میخواد

با من بودن 😌 مرسی مرسی 😇

یه جا نوشته بود: سخت‌ترین ریاضت انسان چیست؟ دوام ایمان به خداوندی که اجابت نمی‌کند...

این گوگولی خوشگل هم هنر همین دوستمه که بهش افتخار میکنم 😍 [برای همه همکارا سفارش دادم با حرف اول اسم‌شون، البته هنوز به دستم نرسیده و قراره رفتم تهران ازش بگیرم. ولی عکسش رو که فرستاد اینقدر ذوق کردم که خواستم به شما هم نشونش بدم 🤗]

من که جزو اون نصفه‌ی دیگه‌م ولی بیشتر از خودم نگران دماوند و فیروزکوهم (اگه یادتون بیاد نکته داره)

چون شنبه مدیرمالی تشریف ندارن امروز به پیشواز روز حسابدار رفتیم هیچ کس نمیدونست امروز قراره چه خبر باشه و تونستم بچه ها رو سورپرایز کنم 🤗 یه ساعتی از کار کندیم و کلی عکس گرفتیم😉 (راستی از پیشنهاداتون ممنونم و در نهایت ساعت گرفتم براشون)

در هوای سحرم حال و هوای دگر است هرچه دارم همه از حال و هوای سحر است سحرِ بی تو سحر نیست؛ گذر در ظلمات نفسِ بی تو نفس نیست؛ هوا و هدر است

چه روز بدی شد اه... پر از اعصاب خوردی 😠😤

بعد از این همه آلودگی و بی بارونی یه چند قطره بارون هم به ما رسید ولی از اون بارونا نیست که جیگرت حال بیاد

دوستای عزیزم یه سوال شنبه روز حسابداره و از اونجایی که مدیرمالی‌مون درگیره عمل مادرشه به عنوان سرپرست دفتر حسابداری می‌خوام یه حرکتی بزنم☺️ به نظرتون بخوام برای بچه ها گل با یه هدیه کوچولو بگیرم، اون هدیه چی باشه؟ پیشنهادی دارید؟ 🤔 (مدیرعامل هم خیلی دست و دلباز نیست🥲)

دیروز با دختر شیرازی حرف میزدم می‌گفتیم که چقدر حس می‌کنیم پوستمون خشک و خسته‌س قرار شد بعداً یه جای خوب پیدا کنیم، پاکسازی پوست بریم ولی ته قلبمون میدونیم که داریم زِرررر می‌زنیم و هیچ وقت اون روز نمی‌رسه 😁

می‌ترسم نفسم دور از نفست در سینه بپوسد دور از منظره‌ی خندیدن تو آیینه بپوسد [آرمان گرشاسبی داره سعی می‌کنه یه کم اعصابمو آروم کنه]

احساس میکنم امروز انرژی خودم کافی نیست و به انرژی هفت هشت ده نفر دیگه نیاز دارم تا بتونم امروز رو شروع و تموم کنم 🥱🥱🥱 داوطلبان گرامی برای اعلام آمادگی به لینک زیر مراجعه کنن AntiGoshadism.blablabla

فانی هستیم پس فانی باشیم

خانم ها آقایان! 📢📢📢 ببینید کی اینجاس!!! 🎉💥 خوش برگشتی زویا جون 💕😍 نمیدونی چقدر هیجان زده شدم اسمتو دیدم

یه کاری میکردم که صبح همه مردم دنیا پامیشن ببینن همه چی عوض شده!!! حالا شاید بپرسید مثلاً چه کاری؟ که باید بگم هنوز نمی‌دونم ولی پذیرای پیشنهادات هیجان انگیز شما عزیزان هستم:)

حالا اگه اسرائیل بخواد حمله کنه با این حجم آلودگی میبینه کجا رو بزنه ؟

باز قرار شد مهمون بیاد اتاق من تبدیل شد به انباری 😐

به تو میگم عاشقی ثمر نداره واسه تو جز غم و دردسر نداره من دیگه بچه نمی‌شم آی... دیگه بازیچه نمی‌شم

چه عجب!!! یه کم هوا ...

مُردم از سرگیجه و حالت تهوع!!! 🫨🤢 دفتر هم جای شلوغ، مجبوریم به خاطر مریضی من و دختر شیرازی پنجره رو باز بذاریم اصلن شرایط دلپذیری نیست! حالم بده 😷 دارن میندازنم بیرون میگن برو خونه 🫠

چند وقت پیش با دیدن یه فیلمی به این فکر افتادم که «نگاه کن! تا حالا توی زندگیم هیچ کار بزرگی انجام ندادم» ولی بعدش فکر کردم که: همینکه تا حالا زنده موندم هم کار کمی نبوده؛ من تا حالا فقط داشتم تلاش میکردم انرژی‌مو جمع کنم ادامه بدم، کم نیارم، همین کافیه» ۱/

تو ترافیکه

به عنوان یه محمودرضا سیاتیکم درد می‌کنه سردرد نداریم کلا🤦🏼‍♂️🤣

چه شنبه ای شروع کردیم: هاله با سوزش گلو 😷 محمود با سردرد 🤕 حمیدرضا رمز لپتاپ یادش نمیاد 😵‍💫 تنها اتفاق خوب امروز اکسپت شدن مقاله اشکان بود 🤭

عکسهای سوختن جنگل هیرکانی رو دیدم ، ناراحت شدم گفتم شاید با امضای این کارزار، ترتیب اثری داده بشه Www.karzar.net/269105

این چند روز که مریض بودم خونه بودم و همه‌ش یا خواب بودم یا در حال خوردن دارو یادم نمیاد کار خاصی کرده باشم و تاحالا اینقدر عمرم به بطالت نگذشته بود فقط می‌دونم به چند نفر پیام دادم یک فصل فرندز دیدم و فیلم فایت کلاب رو ریواچ کردم دیروز بهتر شدم و چندتا کار رو از خونه انجام دادم فردا برم دفتر

روز مردایی که بوی مرام و معرفت میدن مردایی که بودنشون حس امنیت میده، مردایی که با نگاه کردن بهشون میشه گفت«دنیا اینقدرا هم جای بدی نیست»، مبارک! 🎉🌹🫶

دیروز صبح: سوزش و خارش گلو شب : سردرد و بدن درد + سرفه امروز : بی حالی و کمی آب ریزش + همچنان سرفه

بعضیا فکر میکنن با مزه‌ان ولی در واقع چندش آورن با شوخی های بیجا میخوان بگن من کم نمیارم و خیلی خفنم ولی در واقع یک بیشعوری‌ان که حد خودش و جمع رو نمی‌شناسه

آیا هیچ جنبده ‌ای در زمین هست با همنوع خودش این کارو کنه؟! [از زن بودنم ترسانم و از انسان بودنم شرمسار ]

این توصیه های آرام رو به خودتون بگیرید! ضرر نداره 😉

I'm still waiting for the second One... 😌😄

اگه امروز هم اجازه نفرت پراکنی داشته باشم باید بگم متنفرم از آدمایی که بار زندگیشون رو روی دوش دیگران میندازن

ما روز جهانی نمی‌خوایم! ما یه آدم سالم (روانی) و نرمال می‌خوایم که ارزش اینو داشته باشه به عنوان بخش مهمی از زندگی مون بهش بها بدیم 😒

مدتیه تو تلگرام این‌ پیام داره دست به دست میچرخه، خواهشا دیدین اصلا بازش نکنید و سریع طرفو بلاک کنید هر چقدر آشنا باشه، گوشی خواهر من سر این پیام به فنا رفت همه اطلاعاتش، رفت فلش کرد

متنفرم از آدمایی که میگن : «من فلان و بیسار نیستم😌» ولی هستن !!!! 😒 عزیزم اگه خودتو نمیشناسی بگو جلوت آینه بگیرم 😒

یه چیز جالب خوندم: ‏میدونید چرا مغز خاطرات بد رو بیشتر به یاد میسپاره؟ چون مغز کارش خوشحال نگهداشتن ما نیست، کارش حفظ بقاست! لازمه‌ی حفظ بقا هم حساسیت بیشتر به وقایع ناگوار و ناخوشاینده، که حواسش باشه نذاره دوباره اتفاق بیافته!

یه دوست صمیمی دارم که از اول دبستان تا حالا با هم دوستیم یکی از تفاوت هامون اینه که اون بر عکس من فوق العاده با سلیقه و هنرمنده چه توی آشپزی چه چیدمان خونه یا هرچی از اون دختراس که می‌بینم کیف میکنم چند ماه پیش درد دل میکرد که از وقتی مادر شده و مجبور شد دیگه سرکار نره خیلی حس بدی داره ۱/

به عنوان كسي كه خسته اومد خونه و ديد ناهار نداريم تاييد ميكنم

به عنوان کسی که با نمکدون خالی روبه رو شد تایید میکنم