رومن رولان تو جان شیفته میگه: مرا با حقیقت بیازار؛ اما هرگز با دروغ رامم نکن! همین :)

وقتی به معلم‌ها میگی این واژه «فرهنگی» واسه چی بهشون گفته میشه چرا گارد می‌گیرند؟ ارزش کارتون رو که کلمه تعیین نمیکنه!

فریبِ چشمِ مستی آنچنان برد اختیار از من که طرح مسجدی گر افکنم میخانه می‌گردد #اسیر_شهرستانی دیلی بیت (t.me/dailybeit)

نوشته بود: اسمت رو تمیز نگه دار. هر جایی نرو، با هر کسی معاشرت نکن. حتی هر کسی رو فالو نداشته باش. اسمت رو تمیز نگه دار.

آرشیو ماگ‌ها

هیچوقت نمیشه همه چیز رو با هم داشت.

۲۰ دانه

امشب تمام وقتم تو اینستاگرام گذشت.

ما شهریوری‌ها با هر کسی خوب تا میکنیم، از همون ضربه می‌خوریم. :)

دیکتاتور فقط خودت

اینطوریه که چندتا برگ تازه جدا میکنم واسه دمنوش به‌لیمو

هر روز یک بیت مهمان ما باشید ریپست لطفا :) t.me/dailybeit گفتم از دردِ دلِ خویش به جانم چه کنم؟ گفت تا جان شوَدَت، دردِ دل اظهار مکن #محتشم_کاشانی

تو نور بودی...

ریه‌هام دیگه جواب این وضعیت رو نمیده

و گفت: اندوه، مُلکی است که چون جايی قرار گرفت رضا ندهد که هيچ چيز با او قرار گيرد. تذکرة الاولياء | باب دوازدهم

سایه‌ها کشیده می‌شوند بر دیوار ‏باد، پرده را نیمه‌جان تکان می‌دهد ‏در فنجان سردِ روی میز ‏انعکاسِ دست‌های رفته ‏هنوز می‌لرزد.

رَه به معنی نبَرد آن که به صورت نگرد ‏هوشنگ ابتهاج

نوشته بود: اگر جویای احوال منی، من سخت غمگینم اگر هم از سرتکلیف میپرسی، خدا رو شکر - این روزها خدا رو شکر

با وجود همه‌ی مصیبت‌ها، ما هنوز این‌جاییم. شاید این نقطه از تاریخ که ما در آن هستیم با بقیه‌ی نقطه‌ها فرق دارد. شاید داریم به آستانه‌ی رویداد نزدیک می‌شویم. مگر تاریخ چندبار می‌تواند تکرار شود؟ ‏به خاطره اعتمادی نیست

شب، آهسته می‌ریزد روی شانه‌ی پنجره‌ها. راهی که بی‌رهگذر مانده نام تو را صدا می‌زند، نام تو را… و هیچ‌کس پاسخ نمی‌دهد. باد، لای شاخه‌ها می‌گردد می‌گردد می‌گردد… و برگی را که دل بسته بود با خود می‌برد.

در ازدحام صداها کسی رد پای مرا نخواند، و من چون چراغی در ظهر آفتاب بی‌آنکه خاموش شوم پنهان ماندم.

من با دوستام واسه دوستیم تا تهش میجنگم، جایی هم اشتباه کنند تا توان دارم مقابلشون ایستادگی میکنم. اما از یه جایی باید راه رو برن تا ببینند و بفهمند. با اینکه خودشون خوب میدونند مسیر اشتباهی رو وارد شدن و تن به این انتخاب میدن، واسه‌ام قابل درک نیست. چون هیچ توجیهی نداره این انتخاب.

چطور میشه اینقدر ساده تمام باورت به مساله‌ای که از همون نقطه ضربه خوردی رو نادیده بگیری و خودت با اینکه میدونی اشتباست تن به اون کار بدی؟

وقتی همه هستن، اما انگار هیچ‌کس نیست.

بعضی اوقات سرت گرمِ فکرای توی سرت می‌شه که نمی‌فهمی کسی کنارت نشسته و منتظره فقط یه لحظه ببینیش.

این جمله از کتاب «درد کسی را نمی‌کشد» شرح احوال من میشه. «البته سکوت وقتی حربهٔ کارسازی است که کسی، جایی، انتظار شنیدن صدایت را داشته باشد»

ملت تو آب نمک میرسن

Secret Agent 1936 رو هیچکاک قبل از مهاجرت به هالیوود ساخته و یکی از بهترین آثار قبل دوران طلاییش در هالیوود محسوب میشه.

گزارش الجزیره از وضعیت پهلوی رو خوندم، بیشتر به حرف سعید لیلاز رسیدم که گفت: این کارها رو میکنه که بگه بابا رو من حساب نکنید! www.aljazeera.com/features/202...

دگوری وطنی وقتی این رو میخونه میگه حتما انگلیسی‌ها رو میکشتن که اونا مجبور شدن این کار رو بکنند.

مقصر نظام آموژشی است که نگفته در جنگ اول استقلال هند (۱۸۵۷)، انگلیسی‌ها دهلی نو را اشغال کرده و تمام حامیان بهادرشاه و مردان بالای ۱۶ سال را به قتل رساندند. / 1

اینکه دگوری ایرانی خارج کشور و داخل، هر چیزی رو به نسبت خاک سرزمین خودش میسنجه و سرزمینش رو تنزل میده، ربطی به تاریخ، هویت و فرهنگ ایرانی نداره. این شخص ذاتا هیچ استقلالی نداره و صرفا با شاخصی که رسانه واسه‌اش ساخته رویدادها رو میسنجه. / 1

اینکه از استعمار رسانه‌ای به وضعیت استحمار رسانه برسی، هنری‌ست که از عهده هر کسی برنمی‌آید. این گذار نه تنها نیازمند مهارت در دستکاری اطلاعات و جهت‌دهی افکار عمومی است، بلکه مستلزم درک عمیقی از روانشناسی توده‌ها و نقاط ضعف آنهاست. / 1

واسه من که از جزئیات رفتاری بعضی دوستان باخبرم و می‌بینم چه چیزهایی می‌نویسند، واقعا حس تو خلاء قرار گرفتن داره.

اینکه هر کسی به خودش اجازه بده با هر ادبیاتی باهاتون صحبت کنه و هر گفتاری رو مطرح کنه، یه بخشی از مشکل برمیگرده به خودتون که اجازه دادین شأن و شخصیتتون اینطور تعریف بشه که همچین اجازه‌ای پیدا کنند. پس نقد اول رو به خودتون داشته باشین!

اوج مدیریت طرف تو زندگیش، مدیریت آبخوری بوده که اونم با رشوه گرفتن دو تا شکلات آدم رد میکرده، حالا اومده از سطح مدیریت در مملکت میناله. باشه قبول. اما تو واقعا تو جایگاهی نیستی که بیای ساختاری یک موضوع رو بررسی کنی و ژست همه‌چیزدان به خودت بگیری. بیا برو مسیر رو خلوت کن...

سطح خود گوز پنداری هم اونقدری در بعضی بالاست که امر بهشون مشتبه شده تنها این‌ها واقعیت رو می‌دونند و اینکه با رفتار، کنش و شخصی مخالفت می‌کنند، یقینا اشکال از مقابلشون هست و تمام.

پروفایل بعضی رو تو توییتر میبینی کلا شده کوت کردن و مخالفت با هر چیزی. از نظر زمانی هم چک کنی میبینی کلا نشستن به توییت کردن. بعد همین آدم‌ها واسه بقیه نسخه می‌پیچند. کاش روزی کار بیفته دستشون تا به زمین و زمان ثابت بشه طبل تو خالی بودن.

آدم ست و سیب خوردن، آدم است و اشتباه

اسم چسب مزدا رو یادم رفته بود، میگفتم زانتیا :))

چرا هر کس که به های‌ و هوی دنیا دل نمی‌دهد می‌شود بی سر و پا؟! سال بلوا - عباس معروفی

کتابی از جعبه بیرون می‌آورم، در آن لحظه‌ی کوتاه که می‌خواهم آن را سر جایش بگذارم، ناگهان در دستانم به یک مظهر، یادگاری، یا بازمانده تبدیل می‌شود، جزئی از دی.اِن.اِی. که می‌توان تمام بدن را بر اساس آن دوباره ساخت. _خاطرات کتابی / احمد اخوت. صفحه‌ی ۳۴

«اسب‌های غمگین، در سرم آرام نمی‌گیرند...» من هم همینطور آقای علوی، من هم همینطور

«چون در دریا افتادی و شنا نمی‌دانی مُرده شو! تا آب تو را بر سر نَهد.» شمس تبریزی

Today I'm part of you, dear My lonely nights are through,dear t.me/HarborDawn/97

من اسباب‌بازی خودم رو پیدا کردم. صبح تا شب میشینم این GPT رو چک میکنم.

جناب #سعدی در رسالهٔ نصیحة الملوک می‌فرمایند: انوشیروان عادل را که به کفر منسوب بود به خواب دیدند در جایگاهی خوش و خرّم، پرسیدندش که این مقام به چه یافتی؟ گفت بر مجرمان شفقت نبردم و بی‌گناهان نیازردم.

من قهوه‌‌ام رو میریزم تو نعلبکی و با قند هورت میکشم. تو واسه ایران چکار کردی؟

داداش کوچیکه رحمت تو پایتخت چی شد؟ اسمش رامین بود. ‏⁧‫#افکار_شبانه‬⁩

باید برم کوچه برنجی و ببینم این درخت پالونیا گل داده یا نه.