Roonak Faraji
@rfaraji.bsky.social
📤 211
📥 101
📝 123
روزنامهنگار | شاعر جهان را به شاعران بسپارید؛ دیوارها فرو میریزد.
یکباره ترس برم داشت افتاده باشى از سر ديوار خم شدم بگیرم ديدم خوشه خوشه آويختهاى
3 days ago
0
3
0
از خودم شرمنده شدم وقتی فهمیدم زندگی یک جشن بالماسکه بود در حالی که من با چهره واقعیام در آن شرکت کرده بودم
18 days ago
0
1
0
کشور من اینه؛ یه سرباز هیجده سالهی اهل شوخی و زندگی که مثل پاکتهای شیر زیر گلوش نقطه چین کشیده و زیرش نوشته: از این جا ببُرین حروملقمهها… یا شاید کشور من اون نوشته روی درختی هست که میگه: !I'm still alive
25 days ago
0
2
0
خون در زمین فرو نرفت. روی زمین پخش شد. از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد. هر کس آن را میدید میفهمید جایی بیگناهی را کشتهاند. • شاهرخ مسکوب
29 days ago
0
1
0
همه آرزوى دل را به تبسمى برآور همه رنج هاى جان را به كرشمه اى دوا كن 🌱🐈
about 1 month ago
0
0
0
همش به خود میگویم در جهانی به این تاریکی گذاشتن شعر، داستان، خاطرات، نامهها و فیلمها میتواند چه دردی را دوا کند؟ اصلا آیا مرهمی هست؟ ای کاش پر پرندهای بودم که خنکای آسمان را به هنگام پرواز حس میکند... ای کاش در کنگرهٔ صورتی گلها مکانی داشتم و از جهان انسانها دور بودم...
2 months ago
0
2
0
من از زمانی که او دوستم دارد به چشم خود ارجمند میآیم. -گوته: رنجهای ورتر جوان
3 months ago
0
1
0
وقتی فریاد میزنیم: زن، زندگی، آزادی یعنی پایان سلطهی قیممآبانه و آغاز زیستنی آگاهانه بر پایهی کرامت، عدالت و انتخاب.
3 months ago
0
3
0
«و به یاد میآورد ابلهانی را که با سر دادن خنده میگفتند این جنگ نمایشی بیش نیست و گلولههای دشمن چنان نرماند که مثل گلابی پخته وا میروند. و حالا اوست ایستاده در برابر انبوهی از نعشهای همین ابلهان که هر یک در حال خندیدن با یکی از همان گلولههای بیقدر برای همیشه مردهاند»…
3 months ago
1
5
0
شما درست میگویید! زدن زندان اوین نمادین بود. بله؛ نماد مردمی که همزمان که زندانی حکومت داخلیاند، زیر بمب و آتش دشمن خارجیاند…
4 months ago
0
13
1
«خودش در خودش روی خودش تف انداخت» - ابراهیم گلستان (آذر، ماه آخر پاییز) ما هم روی تو که با توهمات و رویاهای ابلهانهات، مردمان این سرزمین را بیآینده کردی، تف میاندازیم.
4 months ago
0
3
0
ترسناکتر از صدای موشک و پدافند قطع شدن ارتباط با عزیزانمون داخل ایران….
4 months ago
0
0
0
یک بار به دنیا اومدیم و هزار بار مُردیم… 🫂💔
4 months ago
0
2
0
به کودکانم نگفتم که جنگ چیست، فقط گفتم: وقتی آسمان قرمز شد، زیر میز قایم شوید.
4 months ago
0
14
1
من اندوهگین نیستم من اندوه جهانم در سینهام سرزمینیست که میگرید . . مجاهد کورکور اعدام شد..
4 months ago
0
14
1
بازآ بازآ هرآنچه هستى باز آى گر كافر و گبر و بت پرستى باز آى اين درگه ما درگه نااميدى نيست صدبار اگر توبه شكستى باز آى 
6 months ago
0
2
0
میدانی وطن چیست؟ وطن یعنی این که نباید همه این اتفاق ها میافتاد...
add a skeleton here at some point
6 months ago
0
5
0
غربت با من همان کار را میکند که موریانه با سقف… که ماه با کتان که سکتهی قلبی با ناظم حکمت.
6 months ago
0
8
1
تنفر از استبداد کافی نیست، . . . باید عاشق آزادی هم بود
6 months ago
0
4
0
در تکاپوی انتشار دستخط و چت و اثبات رفاقت، این از آن پیشی میگیرد در «تلاش برای منصرف کردنش از خودکشی»… کسی برایش میز میچیند، دیگری شعر مینویسد. آخ دریغ از همدلی در روزهایی که کمک میخواست، هم صحبت میخواست، دارو میخواست، کار میخواست… میخواست و هیچکس نمیشنید تا رفت کامران را میگویم کارگر کتاب فروش
6 months ago
0
5
0
reposted by
Roonak Faraji
Farzad Seifikaran
11 months ago
The Pause
0
9
1
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانهی غیبم دوا کنند!
7 months ago
0
4
0
ژیژک در کتاب «خشونت» مینویسد: زمانی که ملتی بفهمد دیگرانی(همسایگانی) چیزهایی دارند و از این چیزها لذت میبرند، حسادت اجتماعی آنها را فرا میگیرد و این موجب تنفر و خشونت میشود.
7 months ago
0
17
2
دلش چنين میخواست اما کو جرأت؟! اين است آدميزاد، دست کم دو گونه زندگانی میکند، يکی، آنکه هست و ديگری، آنکه میخواهد.
7 months ago
0
3
0
فاصله بین بازداشت تا تحویل متهم به دستگاه قضایی، میتواند با هر خشونتی پر شود…
7 months ago
0
2
0
من هم جناب لو، من هم…
7 months ago
0
2
0
علی اشرف درویشیان در سالهای ابریاش نوشته: «دولتها زود به زود عوض میشوند. وعدههای توخالی میدهند، چمدانهایشان را پر میڪنند و میروند پی ڪارشان. پابرهنهها همچنان مثل سابقند و با دردها وگرسنگیهاشان میسازند.»
8 months ago
0
12
1
زلف خود را شانه کردی… خانه بوی گل گرفت بیست سال از اولین باری که این آهنگ رو شنیدم گذشت بیست سال کم نیست، عمر آدمیست…..
8 months ago
0
2
0
هر که به شما میگوید که میتوانید سرنوشت خود را کامل به عهده بگیرید، جز مهمل نمیگید. از لحظه به دنیا آمدن، بخشی از سرنوشت شکل گرفته است، از ژنتیکمان، خانواده تا سرزمینی که در آن زیست میکنیم .سیستم زیستی که بسیار در بدبختی پایدار شده را باید بسیارها زحمت کشید تا از جاذبهاش گریخت….
8 months ago
0
3
0
مدام با خود میگویم: آسان ساخته نشد که راحت ویران شود…
8 months ago
0
3
0
بر استخوانهای موازی، زانویی به تسلیم رسیده، چشمها، بیسو پیراهنِ قرمزترین
#ولنتاین
را میگیرد و قطار، بیاعتنا، جهان را از اندوه عبور میدهد...
8 months ago
0
4
0
همکارم خبر رد اعادهی دادرسی پخشان را داد و دو دستی زد توی صورتش، که انگار زده باشدش به صورت من… از اون لحظه تا الان که ۹ ساعت از آن میگذره، سر و دندان و گوشم درد میکشه… چه خونی از ما در شیشه کردید… چه جانی از ما گرفتید…
8 months ago
0
1
0
کم آوردم… از نا همنوعدوستی آدمها، از منفعتطلبی و پلکان ساختن برای روز مبادا… حلقه امن آدمهای اطرافم تنگتر میشود. منزویتر شاید… فقط میدانم دلم آغوش بیدغدغه مادرم را میخواهد از سر دلتنگی از سر اضطراب که نکند خیلی زود دیر شود برای یک «دور هم جمعشدن» بی واهمه
8 months ago
0
2
0
رفیق است؛ با او میتوانم بعد از گریههای بلند، با چیزهای کوچک بخندم.
8 months ago
0
1
0
آنتونیو تابوکی در سال ۲۰۱۲ مصاحبهای دارد با مارگاریت فاکس و میگوید: «وظیفه اصلی نویسنده و روشنفکر، گذاردن نقطه شک به تصویر ِمتوهم کمال است.»
9 months ago
0
0
0
یک روز راه شوسه چو بر چهر، خال بود. امروز راهشوسه چو بر صفحهٔ مسطر است
9 months ago
1
2
0
این را برای روزهای «بعد» مینویسم، بعد از هر چیز یا هر کس یا هر جا یا هر … «انسان یک سوژه است»
9 months ago
0
2
0
ما در حال حاضر آدمهایی ناموجود هستیم، قربانیانی بدون تماشاچی. مگر کشته شویم تا شاید دوربینها به سمتمان بچرخد.
#سامان_محمدی_خیاره
#محمدامین_مهدوی_شایسته
10 months ago
0
2
0
هانا آرنت میگوید: «انکار انسانیت دیگران، راهی برای مشروعیتبخشی به سرکوب است»
11 months ago
0
2
0
دل من صبر داشته باش! اینجا شرق است. اگر میتوانی بکوش، راه پنهانی صدفهای درشت شرقی را که محرومیتشان را به مرواریدی درشت تبدیل میکنند بیابی»
11 months ago
0
2
0
نیکوس کازانتزاکیس در باغ سنگی میگوید: «هر روز بمیر، هر روز زاده شو! هر چه را هر روز داری انکار کن که بزرگترین ارزش آزاد بودن نیست، جنگیدن برای آزادی است»
11 months ago
0
1
0
آلن مور جایی در کتاب واچمَن و یادداشتهای رورشاک که به ماهیت انسان و واکنشهایش در شرایط بحران و فروپاشی اجتماعی میپردازد، میگوید: «تاریخ نشان میدهد در یک موج عظیم پرولتاریا هرچه مردم بیشتر به ناامیدی میرسند کمترعلیه سرکوبگرانشان برمیخیزند، در عوض به جان یکدیگر میافتند.
11 months ago
0
5
0
ایدهای از فلسفه اگزیستانسیالیستی سارتر و بهویژه کتاب Being and Nothingness الهام گرفته شده است که میگوید: «آزادی من به آزادی دیگری وابسته است؛ هیچکس نمیتواند انسانیت خود را حفظ کند، اگر انسانیت و عاملیت دیگری را انکار کند.»
11 months ago
0
6
0
شرمگین نیستم وقتی صریحانه از واقعیت شما میگویم که آخور خوک پاکتر از پاکترین شماست...
#نیکا_شاکرمی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
over 1 year ago
1
5
0
دروغ، جماع، مرگ. هر کار دیگری غیر از این قدغن بود. در روزنامهها، در دیوارکوبها، پیاده و سواره با افسارگسیختگیِ تمام، ورای هرگونه تصوری، ورای مسخرگی و پوچی دروغ میگفتند. همه در این دروغ شرکت داشتند. چیزی نگذشت که در سرتاسر شهر اثری از حقیقت نماند. [سلین - سفر به انتهای شب]
over 1 year ago
0
2
0
آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابد ودهر بماند
over 1 year ago
0
2
0
هر آنکس که بجای قیل و قال، موسیقی، بجای تفریح، مسرت، بجای ثروت، سلامت روح، بجای دلالی، خلاقیت و بجای بلاهت، شور و اشتیاق را بخواهد، در این دنیای مبتذل و بیارزش ما کاشانه و موطنی نمییابد» - هرمان هسه (گرگ بیابان)
over 1 year ago
0
1
0
reposted by
Roonak Faraji
میدونی چیه، زندگی معاصرمون شبیه به یکی از رمانهای کافکا شده که بعضی آدمهای تشنه توجه گزینه ابتذال چرک رو هم بهش اضافه کردن.
about 2 years ago
0
4
1
مهمترین خبر ایران سیل در سیستان و بلوچستان است نه عضوگیری بهارستان...
#رای_بی_رای
#نه_به_جمهوری_اسلامی
over 1 year ago
0
9
1
اگر رای دادن ذرهای تغییر به نفع مردم ایجاد میکرد، دیگر «اقدام علیه امنیت ملی» میشد نه «وظیفهی شرعی و شهروندی».
#رای_بی_رای
over 1 year ago
0
11
1
Load more
feeds!
log in